.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۴ مطلب با موضوع «قـ ــوانـ ـیـ ـن» ثبت شده است

۰۷ ژانویه۲۰:۴۷


پریروز با یک دکتر ایرانی صحبت می‌کردم می‌گفت 67 درصد درآمد ماهانه‌اش را باید مالیات بدهد؛ یعنی بدهد به دولت. مثلا اگر ماهانه ده هزار یورو در آمد داشته باشد 6700 تای آن را باید به عنوان مالیات بر درآمد بپردازد. و این رقم بالایی است. این هم ربطی ندارد که شما ملیت فرانسوی داشته باشید یا کارت اقامت.حتی دانشجویان خارجی؛ چه کار کنند، چه هزینه زندگی‌شان به صورت مقرری از خارج فرانسه بیاید. همه هر سال  یا به صورت الکترونیکی یا به صورت کاغذی تمام درآمد، املاک و هز چیزی که قابل ذکر است رابایستی به دولت اعلام کنند. در صورت اعلام نکردن هم بسیاری از کارهای اداری فرد گره خواهد خورد.  اداره مالیات پس از بررسی اظهارنامه‌های مالیاتی، مبلغی را که باید بپردازی تعیین کرده و به صورت پاسخ به درب منزل فرد می‌فرستد. پس از آن هم فرد باید نسبت به پرداخت مبلغ درچ شده اقدام نماید. که این مالیات به دو دسته تقسیم می‌شود: مالیات بر مسکن و مالیات بر درآمد. مالیات بر مسکن با درآمد نسبت مستقیم دارد و ربطی ندارد مستاجر باشی یا مالک؛ فقط نوع و میزانش فرق دارد.

برگه اظهار نامه مالیاتی بسیار ریز است. تمام سوالات ممکن را می‌پرسد؛ مستاجرید یا مالک؟ آپارتمان است یا خانه ویلایی؟ چند نفرید؟ آدرس دقیق. شماره تماس؟ سیستم گرمایشی منزل جمعی است یا فردی؟ در خانه کابل تلویزیون دارید؟ درآمد سالانه؟ درآمد متفرقه؟ درآمد خارج از کشور؟ دریافت مقرری بازنشستگی؟ دریافت مقرری بی‌کاری؟ دریافت مستمری دوران جنگ (چیزی شبیه مستمری بنیاد شهید ما) و سوالات مشابه دیگر. در یک کلام هر پولی که به حسابت یا به دستت می‌رسد باید ذکر شود. طبیعتا راست یا دروغ اظهاریه هم قابل پیگیری است.

یک‌بار توی صف گرفتن برگه اظهار نامه مالیاتی بودم، یک آقای فرانسوی پیر پشت سر با خانم پشت سری من درد و دل می‌کرد. می‌گفت: « من بی اعتقاد نیستم ها. ولی ظالم همیشه سالم است. همه‌ی دردهای دنیا مال ما ندارها و فقیرهاست. برای ما قشر ضعیف جامعه. من که کلا ماهی پانصد یورو بازنشستگی می‌گیرم. خب با این مخارج بالا دیگر اظهار نامه مالیاتی چیست؟ چه دارم اعلام کنم؟ بعد این پولدارها راست راست می‌چرخند. این دولتی‌ها». توی آن دو ساعتT سه ساعتی که توی صف بودم مرتب درد و دل کرد و نالید. راست می‌گفت 500 یورو چیزی شبیه همان 500 هزار تومان خودمان است. خیلی دلم برایش سوخت. دستش توی گچ بود. لباس‌هایش هم از وضع جیب‌هایش خبر می‌داد. 

شنیده و می‌دانم که شرکت‌های بزرگ راه‌هایی را برای فرار کردن از دادن مالیات پیدا می‌کنند. یکی‌اش دادن پول به خیریه و یا دادن کمک هزینه ساخت و تولید فیلم به درخواست کنندگان خاص. این خاص یعنی مثلا کسانی که پناهنده سیاسی هستند و می‌توان از آن‌ها به عنوان یک وسیله علیه کشور محل تولد فرد استفاده کرد. 

خلاصه این‌که دولت فرانسه کاملا مردمش را مانیتور می‌کند و از تمام دارایی‌ها و میزان درآمد فرد خبر دارد.  البته از یک سقف درآمد به بالا مالیات تعلق می‌گیرد؛ درآمد سالیانه بالاتر از پانزده هزار بورو. یک نکته پایانی هم این‌که همه کسانی که در خانه‌شان تلویزیون دارند باید سالیانه مبلغی را به صورت مالیات بپردازند. 

:

:

پ.ن: مطلب فوق خیلی منسجم نیست. کمی هم شبیه گزارش شده است. قضیه مالیات هم در فرانسه بسیار پیچیده است. اگر بخواهم ریز شوم حوصله همه‌مان سر می‌رود. نتیجه گیری و مقایسه نمی‌کنم. می‌گذارم به حساب انصاف وجدانی شما. خیر پیش.

:

:

پنج شنبه، هفت ژانویه

دوازده دقیقه به بیست و یک



النجم الثاقب | ۰۷ ژانویه ۱۶ ، ۲۰:۴۷
۰۱ آگوست۰۰:۵۷


نگاهم سرگردان ِ پیدا کردن مغازه‌ای بود که دوستم نشانی داده بود. بنابراین خیلی با خودم نبودم. رسیدم به یک کوچه‌ی باریک که سرش چراغ قرمز بود. ایستادم. نگاهم دور و بر می‌چرخید. یک نگاهی به چراغ انداختم. هنوز قرمز بود. خانمی کنار تیر چراغ ایستاده بود؛ حدود هفتاد ساله با موهای سپید کوتاه و بلوز دامن. حس کردم دارد اشاره می‌کند. سرم دوباره چرخید این طرف و آن طرف به دنبال گمشده‌ی مورد نظر.  چراغ طولانی شد. یکی دو نفر رد شدند. نگاهی سر سرکی به کوچه انداختم. از ماشین خبری نبود. از لبه‌‌ی سکوی پیاده رو پایین آمدم و پایم را گذاشتم توی خیابان. باز آن خانم اشاره کرد. بی خیال رد شدم. وقتی رسیدم کنارش گفت: « اشاره کردم رد نشو!». فکر کردم ترسیده بروم زیر ماشینی چیزی. بعد تازه چشمم افتاد به آن عروسک پایین پایش. دخترک دست مادر بزرگش را سفت گرفته بود. سرش را بالا گرفت و به مادر بزرگش گفت: « اونم رد شد که!». تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده است. ناراحت شدم که چرا دقت نکردم. خم شدم به دخترک گفتم: « من اشتباه کردم. ببخشید!» مادربزرگش لبخند زد گفت: « اشکال نداره». در واقع داشت به نوه‌اش به صورت عملی یاد می‌داد که نباید از چراغ قرمز رد شد. ولی بنده و بقیه‌ی عابرین فاتحه درسش را خواندیم جمیعاً. 

توی فرانسه هیچ عابری از چراغ قرمز رد نمی‌شود مگر در یک حالت. اگر چراغ قرمز باشد و ماشینی نیاید می‌توان رد شد (منظور از "نیامدن" نیامدن ایرانی نیست؛ ده متر فاصله!). مادربزرگ قصه‌ی ما این قسمتش را یا دوست نداشت به نوه‌اش بگوید یا ترجیح می‌داد نگوید یا...خلاصه به هر دلیلی درس باید تکرار شود!

.

.

بی ربط با ربط: سایه‌ی قرمز ِ تمامی چراغ‌های این حوالی مستدام/ وقتی تو قصد عبور داری...


سی ژوییه، شش و نیم عصر


النجم الثاقب | ۰۱ آگوست ۱۴ ، ۰۰:۵۷
۳۰ ژانویه۱۴:۳۵


وقتی فروشنده خریدهایم را حساب کرد، بیشتر از حد معمول شد؛ شک کردم؛ مطمئن بودم خرید‌هایم این‌قدر نشده است. خانه که برگشتم، کاغذ خرید را نگاه کردم. دیدم خریدم شده ۲۶ یورو، ولی ۳۱ یورو حساب شده است. کنار قیمت اصلی نوشته بود ۲۰% درصد مالیات؛ یعنی یک پنجم خرید. 


~:~:~:~~:~:~:~

این‌جا برای تمام خرید‌هایت، حتی برای خرید ِ زیر یک یورو، باید مالیات بپردازی؛ ۲۰%.


 ۲۹ ژانویه   ۲۰۱۴.



النجم الثاقب | ۳۰ ژانویه ۱۴ ، ۱۴:۳۵
۲۶ ژانویه۰۱:۵۴


توی فرانسه پله برقی‌ها مثل جاده‌ دو طرفه هستند؛ سمت راست برای کسانی است که نمی‌خواهند از پله‌ها بالا بروند یا پایین بیایند؛ سمت چپ کسانی که یا عجله دارند یا نمی‌خواهند بایستند؛ یک طور خط سرعت؛ مثل توی اتوبان. برای همین معمولاً سمت چپ پله برقی‌ها خالی است. اگر هم کسی ایستاده باشد؛ مثل کسانی که دو نفری هستند و می‌خواهند کنار هم بایستند، طرفی که می‌خواهد رد شود حتما صدایشان می‌کند تا راه را برایش باز کنند. مگر این‌که راه با چمدان، وسیله یا کالسکه‌ی بچه بند آمده باشد و چاره‌ای نداشته باشند. خیلی وقت‌ها، وقتی جلو بسته است و یکی به دلیل غیر موجه راه را بند آورده و نمی‌شود کاری کرد عصبانی می‌شوند و شروع می‌کنند به غر غر کردن؛ که گاهی با درگیری لفظی ِ عبوری همراه است. چند وقت پیش، سرویس متروی پاریس یک سری پوستر توی متروها و ایستگاه‌های قطار زده بود و  "دو نفری"‌هایی که توی پله برقی کنار هم ایستاده و راه را بند می‌آورند به طوطی تشبیه کرده بود؛ تنه انسان، سر طوطی. بعد زیرش نوشته بود: « با فرهنگ بمانیم!»



 ۲۶ ژانویه   ۲۰۱۴.

النجم الثاقب | ۲۶ ژانویه ۱۴ ، ۰۱:۵۴