.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

به نام بی‌تا.


گاهی، آدم، باید یقه‌ی دو چشمش را بگیرد، صاف زل بزند تویش و بگوید: تند نرو! لختی بایست . هضم کن این چیزها، آدم‌ها و حوادثی را که توی کادرت می‌آیند. ثبت کن حرف‌های شلخته‌ی لابلای اتفاقات را.  کلمه کن اتفاقاتی را که در گلوی زمان لانه کرده‌اند.  نگه‌شان دار، شاید روزی خواستی یقه‌ی ثانیه‌هایی که مثل ماهی از دست آدم در ‌می‌روند را بگیری، نگه‌شان داری زیر انگشتانت و لمسشان کنی. شاید خواستی بفهمی چیستی این چیزهایی که تند تند می‌گذرد. شاید یک روزی از این رفتن و ندیدن و نشنیدن خسته شدی و یکی از روزهایی که در آینده منتظر تو هستند دوست داشتی بایستی، برگردی و به "آن‌چه گذشت‌ها" نگاهی بیندازی. حالا بعدش بروی، بمانی، نمانی یا هر چه خود دانی.

لابلای این روزها، بین هر ثانیه و ساعت و اتفاق، همراه هر آدمی، صاحب دو عالم برای اهلش دانه پاشیده است. کسانی که پرنده باشند پیدایشان می‌کنند و پر می‌کشند.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

بعضی از نوشته‌های این‌جا با تاریخ روز مطابقت نخواهند داشت، که برای نوشتنشان باید به محفوظاتم برگردم. می‌نویسمشان چون یک جایی توی مغزم، سفت چسبیده‌اند به خاطرم.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

این‌جا، همه‌ی کلمات، اسامی، اسم وبلاگ، آیه‌ها،حتی همین "~~~"، نقطه‌ها، سه نقطه‌ها با هم خویشاوندند.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


این‌جا شاید هی ویرایش بشود.

.

.

اواخر دسامبر  ۲۰۱۳.

پاریس.