.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۲۳ دسامبر۱۶:۴۰


دیشب بالاخره کار نیمه تمام را تمام کردم. خیلی وقت بود دنبال آدرس الکترونیکی نویسنده‌ای که روی کتابش کار می‌کنم می‌گشتم. هر بار به بهانه‌ی این‌که حالا دیر نمی‌شود پرتش می‌کردم یک گوشه‌ی ذهنم؛ به امان خدا. دو سال پیش با googling در پی نشانی گشته بودم. اما نشد. دست آخر برای یکی از ناشران یکی از کتاب‌هایش Email زدم. جوابی نیامد. من هم بی‌خیال شدم. یکی دو هفته پیش یک ایده جدید به ذهنم رسید؛ چرا پیدایش نکنم و شبیه کاری که او با سوژه‌ها و کتاب‌هایش انجام می‌دهد، انجام ندهم؟ همین باعث شد پرونده خاک خورده را دوباره بکشم بیرون و به جریان بیندازم. غیر از این نگران بودم و هستم که دستم از او کوتاه شود؛ سنش بالاست.

یکی از دوستان فلسطینی‌ام (حدیل) قبلاً گفته بود که آدرس را یکی از دوستانش دارد. بعد ِ هفت یا هشت ماه هنوز خبری نیست. حدیل رفته بود آمریکا و الان هم برای جشن سال نو میلادی باید رام‌الله باشد. توی فیس بوک براش پیغام گذاشتم که هنوز منتظرم. گفت دارد می‌رود رام‌الله و شخصاً به دیدن خانمی که آدرس او را دارد خواهد رفت. خوش‌حال شده بودم. ولی دیشب ایده‌ای که به ذهنم رسیده بود را عملی کردم؛ برای عکاس سوئیسی ِ معروفی (Jean Mohr) که سال‌هاست با او کار می‌کند نوشتم؛ خوشبختانه سایت ِ شخصی داشت و آدرسش هم توی قسمت contact us بود. نوشتم باید هر دویشان را ببینم. اگر در پاریس باشد چه بهتر. ولی باید ببینمشان.  نوشته را که فرستادم ساعت یک نیمه شب بود. صبح که Emailها را نگاه کردم دیدم جواب داده است؛ با مهربانی و حوصله. نوشته بود فعلا برای آمدن به پاریس برنامه‌ای ندارد. 27 مارس می‌رود لندن. قرار است با ادوارد سعید کنفرانس داشته باشند.  آدرس خانه‌شان را توی ژنو گذاشته و نوشته بود اگر رفتم ژنو خوش‌حال می‌شود به خانه‌شان بروم و می‌وانم پیششان بمانم. اضافه کرده است که جان (john) همسرش را از دست داده است و برای همین نه به تلفن پاسخ می‌دهد و نه جواب Email. بنابراین فعلاً باید دست نگه داشت. پایان  Email.

.

.

از این‌که احیاناً نمی‌توانم بروم لندن و توی کنفرانس باشم ناراحتم. اما از این‌که ژان جوابم را داده خوش‌حالم. هر چند نمی‌دانم اگر بداند ایرانی هستم،مسلمان و محجبه باز هم همین طور مهمان نواز خواهد بود یا نه.


 دوشنبه، ۲۳ دسامبر ۲۰۱۳.



النجم الثاقب | ۲۳ دسامبر ۱۳ ، ۱۶:۴۰

نظرات  (۸)

از این برخوردها از غیرایرانی‌ها زیاد دیدم، از ایرانی ها کم ss-:
برای پایان‌نامه‌م هر دو مدل ایرانی و خارجی‌ش رو تجربه کردم P:
اتفاقاً فرانسوی بود یکی‌شون از نوع تازه شیعه شده‌های دو آتیشه.
خدا خیرش بده واقعا...
ادوارد سعید که مرده....!
پاسخ:
سلام،

مگر ما گفتیم خانمند؟

سلام
منظورتان را متوجه نشدم!
پاسخ:
علیکم
 
تازه متوجه شدم که منظورتان این بوده است که ایشان فوت کرده است. تصور کردم نوشتید ایشان "مرد" است. بله می‌دانم. توی متن اشتباه کردم؛ منظور این بود که راجع به کتابی که با ادوراد سعید نوشته سخنرانی دارد...
جالب شد 
بنده هم کلمه خانمند را هی بالا و پایین میکردم که نکند کلمه ای است که معنی اش را نمیدانم!
چقدر همین اختلاف فهم ها و برداشت ها باعث کدورت ها و چه بسا جنگ ها شده...
خداوند هم ادوارد سعید را بیامرزد که افقی تازه در برابر ما با مطالعات پسا استعماری و شرق شناسی گشود
تصور میکنم رشته تان علوم انسانی باشد اگر به مباحث پسا استعماری علاقه دارید این کتاب را حتما پیشنهاد میکنم:
Spivak, Gayatri Chakravorty (1999) A critique of postcolonial reason: toward a history of the vanishing present, Cambridge, Massachusetts, 
Harvard university press
پاسخ:
سلام. 
تشکر بابت معرفی کتاب. ترجمه فارسی این مورد چقدر نامانوس میشه...
.
.
سلام
فکر کنم ترجمه ان به فارسی این طور میشود نقد خرد پسا استعماری:رویکردی به تاریخ اضمحلال کنونی
شما چطور ترجمه میکنید؟
پاسخ:
و علکیم
معتقدم در ترجمه نباید کلمه کلمه ترچمه کرد. اول باید موضوع را خوب فهیمد، بعد با زبان مقصد به بهترین شکل بیانش کرد. و البته منظورم از "نامانوس" ترجمه ی عبارت postcolonialism بود.
reason در اینجا "خرد" نیست. منظور حقیقت و دلیل است. 

نقدی بر حقیقت دوران پس از استعمار: مروری بر پیشینه‌ی رو به نابودی حال حاضر.

history  رو اگر تاریخ معنا کنیم جواب نخواهد داد؛ چون آن وقت می‌شود: تاریخ ِ رو به نابودی حال حاضر؛ آن وقت خواننده فکر میکند تاریخ دارد از بین می رود...


سلام
ممنون از جوابتان
با مورد اول که حقیقت را به جای خرد گرفته اید مخالفم،با مطالعه کتاب این ابهام به نظرم برطرف میشود
ولی در مورد دوم حق با شماست،ترجمه ی شما بسیار واضح تر و روشن تر است
من قبل از معرفی کتاب به سرکارعالی مطلبی درباره ی ان نوشتم که واجب شد اصلاحش کنم
http://tarjomaan.com/vdcj.8emfuqeatsfzu.html
خیلی هم خوشحال میشویم اگر خواستید با سایت ترجمان همکاری کنید
رویکردی متفاوت در انتخاب مقالات داریم
یا علی



پاسخ:
و علکیم.

 برای ترجمه ی این متون باید با پیشینه افکار فلاسفه و خود فلسفه  و آراء ایشان آشنا بود و دانست مقصود از هر کلمه واقعا چیست.
راستش مدت زیادی است ترجمه متون را نمیفهمم و ترجیحم به خواندن متون اصلی است؛ که برای این امر دلیل محکمی هم دارم.
 این متن را شما ترجمه کرده اید؟
سلام.بله،خلاصه ای از کتاب بود که جمع اوری و ترجمه کردم
اجازه بدید با جمله ی اخرتان مخالف باشم زیرا معتقد به این هستم که ترجمه به ایجاد ارتباط فکری بین زبان ها و به طبع ان جهان بینی ها و دیالکتیک مابین شان کمک میکند
در هر صورت رسالت ما در ترجمان انتخاب مقالات و موضاعاتی است که کمتر به ان توجه میشود

پاسخ:
و علیکم.
تنها بحث ارتباط بین زبانها نیست. مثل منشور است که زوایای مختلفی دارد. بُعد ارتباط فکری و جهان بینی یکی از آن هاست. نباید بحث انتقال درست مفاهیم را فراموش کرد. مترجم اگر متن را تنها و تنها و تنها پس از فهمیدن به زبان مقصد دوباره نویسی نکند مترجم نیست. متنش در نهایت میشود برگردان کلمات و چیدنشان کنار هم که در نهایت خواننده متوجه ترجمه شدن متن خواهد شد و با متنی گسسته، نا هموار و نامانوس و ناهمگون و نا آشنا مواجه خواهد شد. فرانسویان در امر ترجمه بسیار قوی هستند. وقتی کتاب ترجمه شده شان را میخوانی فکر میکنی کتاب را خودشان نوشته اند. همه چیز سرجایش است. 
خودتان را حذف کنید و متنی که ترجمه کردید را یکبار به عنوان خواننده بخوانید. خودتان خود اصلاحی کنید.
تمرین خوبی خواهد بود...

نکته آخر، "ترجمان" چقدر نامانوس است...

سلام
بله متاسفانه در ترجمه های امروزی در علوم انسانی  کم وبیش این اشتباه دیده میشود
شخصا سعی کردم متونی را ترجمه کنم که قبلا روی انها مطالعه و تحقیق کرده باشم تا از به قول شما برگردان کلمات صرف جلوگیری کرده باشم
و اما درباره نکته اخرتان خیلی خوشحال میشوم انتقادتان در نامانوس  خواندن ترجمان را بیشتر باز کنید چون اولین باریست که میشنوم
نامانوس از چه لحاظ؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">