.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۳۰ دسامبر۱۹:۳۵

باید مدرکی را برای شرکتی E-mail می‌کردم، اسکنر وصل نبود؛ حوصله نیز موجود. بنابراین عکس گرفتم. Micro SD دوربین را که به لپ‌تاپ وصل کردم، دیدم توی پوشه‌ی عکس، عکس‌های ده روز قبل مانده، یادم رفته ببینم. 
جمعه شب بود، با یکی از دوستان قرار گذاشتیم بعد مدت‌ها برویم شانزه لیزه؛ به سمت میدان کُنکورد (Concorde)، بازارچه نوئل زده‌اند. چادرهای سپید سبک خودشان، با چیزهای تزئینی، خوراکی، لباس زمستانی (محدود، بیشتر کلاه و شال گردن و دستکش) و از این دست چیزها.
عکس‌ها را که نگاه می‌کردم رسیدم به یکی که برایم بسیار جالب بود؛ یادم آمد وقتی دوربین دست دوستم بود، صدایم کرده بود « برگرد بایست» و عکس گرفته بود. طبیعتاً من هم موقع عکس گرفتن از دور و برم بی اطلاع بودم. حالا  الان توی عکس، گوشه سمت چپ، مرد جوانی، با فاصله و زاویه‌ای خاص، پشت ِ سرم ایستاده، فیگور گرفته و لبخند زده؛ انگار قرار بوده عکس او را بگیرند؛ توی چشم‌هایش یک حرفی، مانده پشت لب‌هایش، دارد بال بال می‌زند.


جمعه، ۲۰ دسامبر ۲۰۱۳.


النجم الثاقب | ۳۰ دسامبر ۱۳ ، ۱۹:۳۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">