.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۱۴ ژانویه۱۹:۵۸


توی جلسه، خیلی از دانشجویان از دفتر گروه شاکی بودند؛ یکی‌شان گفت: « من نوزاد دارم. سال پیش زایمان کردم. نتونستم به درسام به موقع برسم. تهدیدم کردند که اخراج می‌شم». حرف توی حرف شد و یکی از آن‌جا شروع کرد به حرف زدن، یکی از آن‌جای دیگر و...ندیدم مادر جوان کی از کلاس خارج شد. روبروی در نشسته بودم. در که باز شد آمد داخل، چشمانش قرمز ِ قرمز بود.



سه شنبه، ۱۴ ژانویه   ۲۰۱۴.


النجم الثاقب | ۱۴ ژانویه ۱۴ ، ۱۹:۵۸

نظرات  (۱)

تقریبا شبیه وضعیت یکی از دوستان. دلم گرفت...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">