.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۱۴ ژانویه۲۰:۲۶


جلسه که تمام شد، با چند تا از دانشجوها رفتیم برای صحبت‌ راجع به انتخاب نمایندگان اِکُل. مجبور شدیم پانزده دقیقه‌ای بیرون ساختمان منتظر بمانیم تا بقیه برسند. سارا (ساغا) از فرصت استفاده کرد سیگار کشید. بچه‌ها آمدند؛ رفتیم اتاق کامپیوتر. خیلی طول نکشید تا جلسه‌مان تمام شود؛ یک ساعت بعد پایین ساختمان بودیم. سارا دوباره داشت سیگار می‌کشید. چهل و پنج دقیقه پیش گفته بود: «سارا هستم. مادر ِ دو فرزند». 


سه شنبه، ۱۴ ژانویه   ۲۰۱۴.



النجم الثاقب | ۱۴ ژانویه ۱۴ ، ۲۰:۲۶

نظرات  (۲)

اون خانمه چرا چشماش قرمز بود؟
همون که نوزاد داشت. کارش پیگیری نشد؟!
پاسخ:
سلام و احترام،

گریه کرده بود...
آخر جسله داشت با رئیس قبلی حرف میزد،مشکل مالی هم داشت.خدا می دونه.
البته خودتون استادین، اما به نظر ما ساغا درسته نه ساقا! باز خودتون صاحب نظرین :d
پاسخ:

درست فرمودید. اصلا توجه نکردم ما "ق" دیگری هم داریم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">