پاسخ:
سلام و احترام،
این یادداشت راجع به دین و مذهب نبود اصلا. صرفاً تصویر کردن و برخورد با یک شیطان پرست بود.
و اما در مورد مذهب که فرمودید:
فرمایشتان درست که تشخیص سره از ناسره سخت شده است؛ ولی پیامبر ما قبل از رفتنشان فرمودند: "من در بین شما دو چیز گران قدر را می گذارم که
تا وقتی به آن دو تمسک جویید، بعد از من گمراه نمی شوید یکی از آن دو از دیگری
بزرگتر است: کتاب خدا که طناب کشیده شده از آسمان به زمین است و عترت من خاندان من
و از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. پس بنگرید که در نبود
من (به جای من) چگونه با آنان رفتار می کنید.".
هم خدا، هم پیامبر، همه چیز را به عهده خود ما گذاشتهاند، نگفتهاند دین و مذهبتان را از دولتتان، روحانی و الخ بگیرید. هم قرآن و هم آنچه از عترت به جا مانده برای پیدا کردن راه نجات و برای توی راه نجات ماندن کافی است. بقیهاش هم تقوا و عمل ماست. خدا هم آنقدر بزرگ است که به کسی که حس میکند دیگر توان تشخصی برایش نمانده و مشتاق باشد و مستاصل، به شرط کمک خواستن از خودش، حتما نگاه میکند دستش را میگیرد. ولی وقتی برای تشخیص، نگاه ما به دیگری است (دیگری که صلاحیت ندارد و کامل نیست) خب معلوم است ادم از کجا سر در میآورد. کاری ندارد، آدم چشمش را،گوشش را روی آن "جهنم و بهشتی که نشان میدهند" ببندد و خودش بسم الله؛ البته آن بهشت و جهنم وجود دارد واقعاً.
اینکه فرمودید "دین شده اسباب بازی بعضیها". بله شده. اینها از زمان پیامبر هم بود، زمان فرزندانش هم بود. همیشه هست. ما که عقلمان میرسد نباید بگذاریم کسی با دین ما بازی کند. راه خودمان را برویم. انتخاب خودمان. کسی مجبورمان نکرده بی دین باشیم یا با دین (مقصودم بحثهای ظاهر شدن در اجتماع نیست؛ مثل قانون حجاب در ایران). مگر اینکه بگذاریم ما را به سمتی که میخواهند ببرند. به نظرم هم فردای ان دنیا برگردیم به خدا بگوییم بی دین شدیم، نتوانستیم تشخیص بدهیم تقصیر فلانی و فلانی و فلانی بود، خدا میگوید خب تو برای نجات خودت چه کردی؟ گذاشتی تو را ببرند؟ من نبودم؟ کمک بخواهی؟ قرآن نبود؟ این همه حدیث و سیره پیامبر و امام؟
من هم دینم را از کسی نگرفتم، نه از روحانی و نه از غیر روحانی. همهاش را مدیون خود خداوند هستم. بخواهیم هم راه باز میکند، هم نور میشود.
در مورد آرامش، ما تا نخواهیم و چیزی را به کسی ندهیم و راه را باز نگذاریم، کسی چیزی را از ما نمیتواند بگیرد، البته که سخت است و البته که ظرفیت و تحمل همه ما مثل هم نیست. ولی آرامش در بیرون نیست. آرامش درون خود ماست. باید آنجا پیدایش کنیم. آن هم همین چنگ زدن به خود خداوند است. ببینیم چه گفته همان را گوش دهیم. فلانی که کامل نیست و خودش در پریشانی به سر می برد،کیست که بخواهد برای ما آرامش به ارمغان بیاورد.امامها را ببینیم، آرامششان را از کجا آورده بودند؟ از مردم توی خیابان که نبود، از خلیفهی وقت حتی. درون خودشان یک خیمه برپا بود از ذکر، از بندگی، از حضور خداوند. شما مومنین را هم که ببینید آرامش درون خودشان است.
در کشورهای دیگر هم، همهاش چیزی که شما فرمودید نیست. اصلاً قضایای قرون وسطا و بعد واکنش مردم در دورههای بعدی و ماندگار شدنش تا به امروز نیست. خیلی پیچیده تر از این حرفهاست. در مورد همهی کشورها هم مثل هم صادق نیست؛ مثل آمریکا که سیاست مدارانش مذهبی هستند، مردمش هم. اما مذهب دستمایه میشود.
توی کشوری مثل فرانسه هم بعد اعظمش سیاسی است. برای حکومت کردن لازم است از کلیسا دورشان کنی تا فقط از یکی اطاعت کنند، چون میدانند اگر بحث خدا یا کلیسا بیاید دیگر نمیتوانند به این سیاستها ادامه دهند...