.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۰۲ فوریه۰۳:۴۲


توی پارک هیچ کس نبود. نشستم روی یکی از تاب‌های رو به ساختمان‌ها؛ پشت به درخت‌ها و تاریکی.  توی حال و هوای خودم پیانو گوش می‌دادم. به فاصله صدایی تکرار می‌شد؛ "پیس، پیس". اولش محل ندادم، بلندتر تکرار شد. چون موزیک بدون کلام بود صدا کاملاً مشخص بود. تلفن همراهم را در آوردم موزیک را خاموش کردم؛ گوش‌هایم را تیز کردم؛ صدا تکرار شد. نه روبرو، نه سمت چپ، نه سمت راست کسی نبود. همان بالا توی هوا سرم را چرخاندم پشت سرم ؛ پشت درخت ها دو تا چشم بود؛ فقط دو تا چشم. دیگر "پیس پیس" نکرد، دستش را بالا برد اشاره کرد؛ بیا. سیاه‌پوست بود.

نفهمیدم چه شد؛ از توی  هوا از روی تاب پریدم پایین. با قدم‌های تند سمت خانه را گرفتم. جرئت نمی‌کردم بدوم؛ می‌ترسیدم بفهمد ترسیدم، بیاید خفتم کند. تمام سلول‌هایم از ترس مور مور می‌شد. توان نداشتم برگردم پشت سر را نگاه کنم؛ دارد می‌آید یا نه؟ صدای خودم را می‌شنیدم: « خدایا غلط کردم. سالم برسم خونه، خب؟ قول میدم دیگه این وقت شب نیام پارک؛ خدایا غلط کردم...بسم الله الرحمن الرحیم. قل اعوذ...نکنه دنبالم باشه خونه رو یاد بگیره؟!...قل اعوذ...اگر دنبالم باشه بیاد خفتم کنه...قل اعوذ...داد و بیداد کنم کسی نمیاد به دادم برسه...قل اعوذ... "د" تو تمرینای رزمی‌ گفته بود چه کار کنم؟ کجای دست طرف ُ بگیرم؟...قل اعوذ...چه کار کنم بشکنه دستش؟!...قل اعوذ...خدایا چرا نمی‌رسم؟! همش ده دقیقه راه بود!...قل اعوذ...» نمی‌دانم چند دور قُل‌ها را تکرار کردم تا رسیدم دم در ساختمان. تمام جرئتم را جمع کردم سرم را چرخاندم؛ کسی نبود؛ در را باز کردم و رفتم داخل. تا در خانه را باز کنم، بروم تو، در را قفل کنم، با خودم می‌گفتم الان است که از پشت سر مرا بگیرد...

همان شد؛ دیگر بعد ساعت ده تنها نرفتم آن پارک. 

.

.

 اواخر یادداشت این آیه توی خاطرم زمزمه شد: "الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ".


تاریخ: چهار سال پیش.



النجم الثاقب | ۰۲ فوریه ۱۴ ، ۰۳:۴۲

نظرات  (۶)

دختر خفه نشی تو !
جون به لب شدم. این چی بود نوشتی آخه.... وای خدا قلبم....
(جالبه من شما را نمیشناسم) ولی واقعا این نوشته ات ترسناک بود.
نکن از این کارا.
نکن !
پاسخ:
سلام.

خودم هم می‌ترسیدم وقت نوشتن؛ توی تاریکی هم نشسته بودم.
شرمنده. چشم.
ولی الان مطمئن شدم می‌تونم فیلم‌نامه ترسناک بنویسم..


این ساعتی که زیر پست ها میخوره، به وقت اینجاست یا به وقت اونجا؟
پاسخ:
سلام و احترام،

به وقت بروسل +1، یعنی تعداد زیادی از کشورهای اروپایی.
.
.

سلام بانو

خوبین شما؟چقد خوبه که اینجا رو بهم نشون دادین! چقد خوبه که مهربونیتون هی توی روح و هوای اطرافم منتشر می شه

چقد خوبه تو این روزگار عسرت و این روزهای جانکاه یهو اینجا رو دیدم! چقد دیدن اینجا به فریاد این روزهام رسید

شما همیشه برام یه بوی خاص دارین

خوشحالم که این بو دوباره پیچید توی زندگیم...

پاسخ:
سلام از ماست...

خوبم. خوبی؟ :)

ولی، آدم‌ها رو قد خودشون ببینی بهتره؛ یک روز دیدی حباب بود؛ ترکید. بعد اذیت می‌شی :)


سلام،یک کوچه ی باریکی هست توی بافت قدیمی شهر که من یه زمانی هر روز باید ازش رد می شدم،موقعیت کوچه اصلا ترسناک نیست،اما امان از مزاحمایی که از باریک بودن کوچه سواستفاده می کردن،این مطلب منو یاد وقتایی که شب بودو مجبور بودم ازون کوچه رد بشم انداخت، حالا تو یه کشور غریب...مطمئنا ترس به مراتب بیشتره.
پاسخ:
سلام بر بانو،

اتفاقا دیشب میخواستم انتهای نوشته بنویسم کوچه‌ها و خیابون‌ها توی شب به خودی خودشون ترسناک نیستن، ولی وقتی یک آقا از توش رد می‌شه یا ایستاده، حتی اگر فردی محترم و درست باشه، اون کوچه و خیابون رو ترسناک می‌کنه...
.
.
سلام
این پست وبلاگ شما در "لینک زن" بازنشر داده شد
باتشکر
لینک زن
http://linkzan.ir/archives/21663
۰۵ فوریه ۱۴ ، ۰۷:۴۵ شاعرشنیدنی ست
وای نفسم بند اومد! بابا!! اینجا ایراننههههه
پاسخ:
سلام و احترام،

مقیم فرانسه هستم. ایران نیستم...


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">