.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۰۶ فوریه۰۱:۳۷

چند روز بود پیامک داده بودم و جوابی نیامده بود؛ گفتم شاید سرش شلوغ است یا سر کار است. صبح، از نُه گذشته بود صدای گوشی‌ام در آمد؛ ستایش بود. 
ـ سلام. ببخشید دیر جواب می‌دم. مریضم. وضعیت خوبی ندارم.
ـ سلام ستایش جان. خواهش می‌کنم. رفتی دکتر؟
ـ نه. پول ندارم.
پا شدم توی اینترنت گشتم ببینم دوای این درد چیست. بعد هم موارد را برایش پیامک کردم. صبح که بشود تماس می‌گیرم؛ نباید فکر کند تنهاست؛ موقع بیماری، غربت، تنهایی، بی کسی، بیشتر خودش را دور گردن آدم حلقه می‌کند...


۵ فوریه  ۲۰۱۴.


النجم الثاقب | ۰۶ فوریه ۱۴ ، ۰۱:۳۷

نظرات  (۱)

۱۴ مارس ۱۴ ، ۲۳:۰۵ سید محمد رضی زاده
غریبی درد بی درمان غریبی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">