۲۵ می۲۱:۵۵
درب مترو که باز شد سوار شد. قدی متوسط داشت. کمی خمیده بود. از پنجاه و پنج بیشتر داشت و یک روسری یا شال یا نمیدانم چه خاکستری رنگ دور سرش پیچیده بود؛ مرا یاد راهبهها میانداخت. عینکی بود؛ شماره چشمهایش بالا نشان میداد؛ مثلا سه و نیم. موهایش کوتاه پسرانه بودند؛ جوگندمی. درب مترو که بسته شد گفت: « مسیح تا پنجاه سال دیگر برمیگردد.» یکی دو جمله دیگر هم گفت و ساکت شد. هیچ کسی واکنش نشان نداد. ایستگاه بعد پیاده شد. سرش را پایین انداخت و خیلی آرام پیاده شد.
می دوهزار و چهارده