۱۸ دسامبر۱۲:۱۵
یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب
خداوند اگر اراده کند، قرآن را به دل، گوش و قلب هستی هر انسانی به صورت تدریجی وحی و القا میکند. حالا این یعنی چه؟ یعنی آیهای را توی گوش تو فرو میکند و تو با اعضایت میشنوی و خوب خوب شیر فهم میشوی. این یعنی تربیت عملی، یعنی آموزش در متن زندگی و متصل به شرایط و حوادث. برای همه هم مختص خود آن آدم اتفاق میافتد. حالا این وسط چقدر از این رزق معنوی حاصل آدم شود بسته به عنایت الهی، و بیشتر از آن، بسته به شدت نور ِ موجود ِ درون ما دارد. بنابراین « علینا بالتزکیه».
آیههای رزق،آیههای تربیتی یک وقتهایی مثل باران روی آدم میبارد، یک وقتهایی اما بار اولیه با خودت است. باید بنشینی متن را بخوانی تا رزق تربیتیات در بیاید. حال، ترجمههای موجود از قرآن کریم اغلب ثقیل است. ترجمه روانی نیست که آدم را شیر فهم کند. آدم میخواند و اگر فرد معمولی باشد که درجه سوادش خیلی بالا نبوده، یا روحش تربیت درست حسابی ندارد رد میشود و هیچ چیزی دستش را نمیگیرد. انگار که مثلا باران روی سنگ ببارد.
با رعایت حد انصاف و احترام آدم با خودش میگوید: « فلانی ترجمه کرده که ترجمه شده باشد. اصلا برای من ترجمه نکرده، خود«شان» را حساب کرده و لا غیر. و این خودشان یعنی هر کس که به تفسیر و زبان مبدا تسلط داشته باشد. یعنی با زبان من ِخوانندهی معمولی و یا خیلی خیلی معمولی، نیست که شیر فهم شوم. رسانا نیست. نه روان ترجمه کرده، نه به اصول نگارشی توجه کرده و نه به انسجام متن. توی انگلیسی به آن میگویند Coherency. به زبان خودمان یعنی سر و ته داشته باشد».
این وسط، برای اینکه قرآن را بفهمی یا باید به عربی تسلط داشته و با دانستن ریشه کلمات بتوانی ته و توی فحوای کلام و چرایی اینگونه گفته شدن یک مطلب را خوب متوجه شوی که دیگر کارت به خواندن ترجمه نکشد و محتاج مترجم نشوی، یا باید روحت مقیم عالم بالا شده باشد و به سبب آن، راه فهمیدن به تمام هستیات باز باشد.
چندی پیش یکی از دوستان عزیز محبت کرده و ترجمه جدیدی از قرآن معرفی نمود. یکی دو تا عکس از معانی برایم ارسال کرد. به زبان خودمان ترجمه شده بود. دوست عزیز محبتش را در حق ما تمام کرد و نسخهای را همراه مسافر برایم ارسال نمود. یک کتاب قرآن با جلدهای رنگی رنگی که مرا یاد قرآن رنگین کمانی« Rainbow Quran » میانداخت.
سایت مترجم و صفحه اینستاگرامشان را پیدا کردم. بهشان پیام دادم. پیشنهاد کردم مفاتیح را هم ترجمه نمایند. از قضا خیلی متواضع و مهربان بودند. نمیدانم نظر شما چیست. ولی مفاتیح هم خیلی مهجور مانده است. ترجمههای موجود همه بدون توجه به روان نویسی و نابود نکردن آن همه مفاهیم عمیق ، کلمه به کلمه، در ذیل لغات، مسلسلی و بدون رعایت علائم و قواعد نگارشی به فارسی برگردانده شده. غافل از اینکه ترجمه خودش یک نوع تالیف است که بعدا تبدیل به یک اثر، ولو اینکه قائم به ذات نباشد، میشود. خداوند به دل این مترجم بیندازد، به اذن و لطف خدا همت کنند این کتاب دعا را نیز به زبان ما آدمهای معمولی به فارسی برگردانند. مفاتیح ظرایف احدی و چهره عاشقانه و لطیف خداوند و هستی را به نظم و نثر درآورده است. به آدم یاد میدهد چگونه با خداوند از خود مستاصل، مضطر و گرفتار حرف بزند و برای رفعشان دقیقا به خداوند چه بگوید، چه بخواهد و چگونه بخواهد. حیف است اینطور شلخته و بی نظم به حال خودش رها شده باشد. درست مثل دانههایی که یک نفر برای یک مشت پرنده پاشیده باشد. فقط تصور کنید این حالت را...
اینجا پاریس است...