روز شنبه بود. وقتی رسیدم، میزهای مستطیلی را به هم نزدیک کرده و یک مستطیل تشکیل داده بودند؛ اینطوری میتوانستیم دور هم بنشینیم؛ شبیه همان "میزگرد" (مثلاً میز مستطیل! البته صرف نظر از معنای مصطلح واژهی "میزگرد"). بنابراین همه میتوانستند یکدیگر را ببینند. توی این سمینار قریب به اتفاق مواقع همه خانم هستند؛ مثل آن روز.
اواسط کار، استاد با یکی از دانشجویان مشغول صحبت شد. همینطور که داشتم فکر میکردم، تمامی دانشجویان را از زیر نگاهم رد کردم. توجهم به ویژگی مشترک تمامی آنها جلب شد. تمامی خانمها، اگر مویشان بلند بود، بدون گیره یا سنجاق روی شانههایشان ریخته، اگر هم که کوتاه همان طور رهایش کرده بودند. صورت تمامی آنها ساده بود؛ کسی آرایش نداشت. به گردن و گوش هیچ کدام آویزی نبود؛ چه مجرد چه متاهل. فقط سه نفر متاهل ِ جلسه یک حلقهی بسیار ساده توی دستشان بود. لباس همگی کاملا ساده، بدون اینکه چسبان ِ زننده باشد یا یقهاش از یک حدی بازتر؛ یعنی اگر خیلی باز بود، به اندازهی دو سانتی متر از استخوان ترقوه پایینتر. در بین این دخترها سه نفر استاد دانشگاه بودند و یکی هم دکترا داشت. این سادگی فقط مخصوص این سمینار نبود. از وقتی وارد دانشگاه شدهام جز این نبوده؛ صورتها و لباسهای دانشجویان دختر ساده بوده است، حالا با جزئیات متفاوت، نه لزوماً همین موارد بالا.
شنبه ۱۴ ذسامبر ۲۰۱۳.