.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۸ مطلب با موضوع «مــ تــــرو» ثبت شده است

۰۸ آوریل۰۱:۰۱


صدای جیغ زنی چرت همه مان را پاره کرد. آخر شب بود و تقریبا تمامی مسافران  از خستگی در حال چرت بودند. دسته جمعی برگشتیم سمت صدا و با علامت سر از یکدیگر جویا شدیم که چه شده است. صدا از ته واگن بود. ولی کسی متوجه نشد. ایستگاه بعدی بایستی پیاده می‌شدم. وقتی از سر جایم بلند شدم مردی سیه چرده (آسیایی بود) گفت

ـ مبایلشُ زدن. 

ـ (چشمانم چهار تا شد) نه؟! 

ـ چرا زدن :|
دختر کناری‌ام  (معلوم بود از سر کار بر می‌گردد، بلوز دامن مرتبی تنش بود.)گفت:

ـ  از کدوم خروجی میری؟ سمت چپی یا راستی؟ اگه راستی ُمیری با هم بریم.

بعد به دست راستش که آرامی از توی کیفش در آورد اشاره کرد. توی دستش اسپری خردل بود:|

دید تعجب کردم. گفت:

ـ  همیشه باهامه. چون خطرناکه. باید یکیش ُداشته باشی.

ـ من خارجی هستم. یکی از اینا رو داشته باشم و پلیس بگیرتم بهانه دستش میاد اقامتم ُ باطل کنه! (البته قبلا چند سالی اسپری خردل داشتم،ولی تاریخ مصرفش گذشت متاسفانه و مجبور شدم منهدمش کنم!)

~:~:~:~~:~:~:~
حدود دو سه ماهی می‌شود که هر هفته یکی از دوستانم می‌گوید « مبایلم ُزدن». زدند. به همین راحتی. توی مترو هم که سوار می‌شوی مرتب به زبان فرانسه انگلیسی آلمانی و یکی دو تا از کشورهای حوزه چشم بادامی‌ها تکرار می‌کنند «جیب‌برها توی واگن هستند. مراقب کیف و وسایل شخصی خود باشید.»

و اما شگرد برادران و خواهران دزد به این منوال است که: ابتدا کمین می‌کنند، قربانی مورد نظر را زیر نظر می‌گیرند و وقتی در مترو قرار است بسته شود مبایل یا کیف عزیزمان را می‌قاپند و سریع میپرند بیرون. در هم بسته می‌شود و صاحب کیف یا مبایل دیگر نمی‌تواند به دنبال دزد محترم برود. بنابراین یکی از جاهای خطرناک توی واگن نزدیک در است. امشب داشتم با خود فکر می‌کردم این طوری که توی مترو مرتب تذکر می‌دهد آدم تمام آدم‌های اطرافش را دزد می‌بیند. هر بی‌نوایی هم که کنارت نشسته باشد، تا نیم خیز شود و بخواهد بلند شود از مترو پیاده شود، آدم هزار جور فکر درباره‌اش می‌کند. خلاصه که در امان نیستیم.

                                                                      ~:~:~:~~:~:~:~
اینها رو توی مترو نوشتم. آخر متن بودم که آقای جوان محترم  توی بلندگوی آبکشی سقف گفت: «کیف قاپ ها توی...» فکر کنم با من بود که گوشی را بگذارم توی جیبم. هر چند گوشی دوستم را از توی جیب پالتویش در آورده بودند و اطرافیان هم دیده بودند و به دوست بی‌نوای بنده یک کلمه هم نگفته بودند، حتی اشاره!

.

.

بی‌ربط با ربط: نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست؟ (همایون شجریان داره شعر سیمین بهبهانی رو می‌خونه...چرا رفتی؟...)

هشت آوریل



النجم الثاقب | ۰۸ آوریل ۱۴ ، ۰۱:۰۱