.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۰۵ دسامبر۱۲:۱۰

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب


ایستگاه مترو تا «خرخره» پرُ بود. مجبور شدم صبر کنم سه تا قطار بگذرد تا بتوانم خودم را برسانم به درب قطار و « بچپانم » توی واگن. توی این فاصله چشمم افتاد به دیوار آن طرف سکو. یک شازده با موهای فرفری قهوه‌ای، قد متوسط، بلوز بافتی زمینه کرم و چارخانه‌های گوجه‌ای لنگر انداخته زل زده بود به لنز دوربین.  انگار کن که دهه شصتی وقتی است. عارضم که شلوار هم به پا نداشت و با  یک تکه پارچه گوجه‌ای اندازه دو تا کف دست سر و ته ماجرا را هم آورده بود. ولیکن در پوشش قوزک به پایین پاهایش نهایت دقت را عنایت نموده و یک جفت پوتین قدیمی قهوه‌ای انداخته بود سر پاهایش. یک جفت عینک  Ray Ban با قاب گوجه‌ای  هم گذاشته بود روی چشمانش. تمام این ادا اطوارها و عریان شدن‌ها هم برای تبلیغ عینک مذکور بود.


این عکس‌ امروز و با فاصله از زمان این ماجرا گرفته شده


توی ذهنم افتادم به جان این‌که « حیا فطری است»؟ جنجالی به پا شد. یکطرف می‌گفت: « خب از وقتی متولد شده با فرهنگی بزرگ شده که برهنگی نشانه بی حیایی نیست. سِتر تن جزو ارزش‌ها نبوده»، یک طرف دیگر می‌گفت: « مگر می‌شود توی مواد اولیه به کار رفته درون روح آدم «حیا و پوشیدگی» نبوده باشد؟»، « مگر می‌شود خدا آدم را بی شخصیت آفریده باشد؟» یک طرف دیگر یادم خودم می‌افتد، یاد جهل‌هایم، یاد « شدن‌»‌های آلوده و آلوده شدن به تغییرات غیر الهی ِ خودسرانه، و در نتیجه‌ کور شدن و نفهمیدن درست و نادرست، سره و ناسره. 

توی گوگل نوشتم: « حیا فطری است؟». دیدم توی تورات آمده « چون زن دید که آن درخت ‏براى خوراک نیکو است و به نظر خوش‏‌نما و درختى دلپذیر، دانش افزا، پس از میوه‌‏اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوى ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند. پس برگ‏‌هاى انجیر به هم دوخته، سترها براى خویشتن ساختند... و خداوند، رخت‏‌ها براى آدم و زنش از پوست‏ بساخت و ایشان را پوشانید»(۱) و در لوح محفوظ خداوند فرموده است: «اى فرزندان آدم، براى شما لباسى فرو فرستادیم که اندام شما را مى‏‌پوشاند و مایه زینت‏ شما است و لباس تقوا بهتر است. این از آیات خداوند است. باشد که متذکر شده پند گیرید .» (۲)

حالا بعد چند روز درونم شنیدم که می‌گفت:

ما انسان‌ها با حداقل‌های لازم، اساسی و مهم خلق می‌شویم. بعد بسته به شرایط محیطی، تربیتی، رشدی و الخ یا این صفات را قوی می‌کنیم، یا فراموش و یا کمرنگ. درست مانند یک تلفن همراه که ار کارخانه یک سری نرم افزار اولیه و کار راه انداز  دارد و  upgrade، توسعه ، یا حذف برنامه‌ها  را می‌گذارند به عهده صاحب تلفن.

من به این نتیجه رسیدم، شما را نمی‌دانم.



۱- تورات، سفر پیدایش، باب ۳، آیات ۶۸ و ۲۰ و ۲۱ 

 ۲-  اعراف (۷): آیه ۲۷ .



این‌جا پاریس است...




النجم الثاقب | ۰۵ دسامبر ۱۸ ، ۱۲:۱۰

نظرات  (۱)

روایت داریم عادت طبیعت دوم انسان.

به نظرم این حرف هم از شهید مطهری هست که تربیت طبیعت دوم انسان است.

جمع این دو، تربیت و عادت ناصحیح، حجاب فطرت و طبع اولیه انسانند.
برای همین امور فطری مجال بروز پیدا نمی کنند.


چه قدر خوب که دوباره می نویسید.
واقعا خوشحالم
پاسخ:
به نظرم فراتر از عادت است این مسئله. شاید هم بگویم مسئله عادت نیست اصلا.
آدم وقتی با خداوند درست آشنا نشود طبیعتا وارد حریم هم نمی‌شود. می‌ماند پشت در. آدم پشت در هم عریان است.انسان باید به خودش بیاید بفهمد خداوند برای خلق حیات طیبه پسندیده و جز این حیات، حیات دیکری شایسته او نیست. و برای رسیدن و ماندن در این حیات چه چیزهایی برایش بایسته و لازم است و چه چیزهایی باید ترک شود.        





ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">