پاسخ:
سلام و احترام،
در مورد "معنای فرهنگ":
البته ما نسبی گرا نیستیم؛ چون نسبیگرایان معتقدند که در معانی، مطلق بودن وجود ندارد. فرهنگ مجموعهی آداب، رفتارها،کنشها و واکنشهای افراد جامعه است که هم به صورت دسته جمعی مورد ارزیابی و توجه قرار میگیرد هم فردی. که باز اینها هر کدام تقسیم بندیهای خودشان را دارند. به اجزاء کوچکتر هم تقسیم میشود؛ فرهنگ رانندگی، فرهنگ غذا خوردن، فرهنگ رفتار اجتماعی و الخ.
در مورد: "هر رفتاری اینجا درست است و جای دیگر رعایت نمیشود معنایس بی فرهنگی آنجا باشد"
ـ اینجا یک مورد خاص از رفتار فرانسوی ها مثال زده شده نه تمامی رفتارهایشان. و مقصود از اشاره به حرف آن خانم فرانسوی هم واضح است: "اینکه شما فکر کنی مجموعه آداب و رفتارهای شما درست و بی نقص است ومرجع؛ پس باید دیگران بر این اساس رفتار کنند. در صورتی که مواردی هست که از هیچ لحاظی درست نیست. مثل موردی که مثال زدم."
ـ بنده فرض را به این میگیرم که چون ما مسلمانیم، پس مبانی تفکر ما الهی است و قرار است رفتارها و آداب خود را با تعالیم الهی تنظیم کنیم. در برابر، آنچه اینجا غالب است لائیسیته و قانون است؛ بنابراین مبنای تفکراتشان الهی نیست؛ یا قانون است یا اومانیسم ( نتیچه گیری حاصل از مشاهدات و صحبت با افراد مختلف؛ حتی کشیشها). پس اینکه بگوییم "قرار نیست هر رفتاری اینجا درست است...." با آن فرض از نظرم قابل قبول نیست؛ صد البته در میان ما ایرانیان نیز رفتارهای نادرست و آزار دهندهای رواج دارد که اینجا اصلا نیست. که آن هم دلیل به رعایت نکردن آداب الهی و اخلاق اسلامی یا فطری است.
ـ و ما، چون مسلمانیم نیز، میگوییم "فرهنگ اسلامی" را رواج دهیم، انتقال دهیم نه "فرهنگ ایرانی". بنابراین میزان ما احکام الهی است و لاغیر. کتب اخلاق اسلامی نیز کم نیستند که آدابی که یک مسلمان بایستی رعایت کند را شرح دادهاند. به عنوان مثال از بچههای حوزه بپرسید، ترم یک، کتاب اخلاقی میگذرانند که در مورد جرئی ترین چیزها مطلب دارد.
نکته آخر که فرمودید "باید دید از نظر...":
جامعه شناسان از روی غشاء اصلی جامعه به نتیجه میرسند و رفتارها و آداب اجتماعی را تعیین میکنند؛ بنابراین آمار مهم است؛ توی جوامع افراد خاص (غیر الهی) معیار نیستند. این درست است که در تمامی کشورها افرادی هستند که مجموعه آداب و رفتارهایشان با بقیه فرق دارد. اصلا آداب خانوادگی و شخصی خاص خودشان را دارند حتی. ولی اینها معیار واقع نمیشوند؛ هم درصد زیادی را تشکیل نمیدهند، هم تعیین کننده نیستند، و هم به این دلیل که خیلیهاشان خودشان را برتر میبینند، با توده مردم قاطی نمیشوند و زندگی موازی هم دارند اغلب.
ـ تجریهی زندگی بنده و یا حتی دوستان غیر مذهبیام که بیشتر با افراد ارتباط دارند نشان داده افراد خاص فرانسوی هم به خیلی آدابی که زشت است مبتلا هستند.