این یک مطلب ویرایش نشده خواهد بود؛ یک جور پیغام تلفنی؛ یک جور یادداشت؛ شاید بعدش جاش مطلب گذاشته بشه.
قرار بود اینجا هر روز بنویسم؛ هر روز؛ ولی نشد. یک روز پُر از حرفم کلمه نیست؛ یک روز کلمه هست حرف نیست؛ یک روز هر دوش هست من نیستم!
خیلی چیزا هست که باید ثبت کنم؛ از گوشه کنار پاریس. از تمام دونستنیها؛ از تمام چیزایی که هر روز بهش بر میخورم؛ چیزایی که توی هر کدومش یک داستان ظریف دارن که توی همه ی ما مشترکن. و می دونم روزهایی که میگذرن و متعلقاتش رو ثبت نمیکنم خیلی عقب می افتم. چون نمیتونم بعدش توی یک روز چند تا مطلب بذارم اینجا. شاید خسته بشید؛ شاید اذیت بشید. شاید...
امروز پر بود از همون چیزهایی که باید ثبت بشن؛ ولی وقت نیست. نه برای نوشتن، نه برای خوندن، حتی برای چک کردن ای ـ میلها و جرئت نگاه به پوشهی استاد که عددش از صفر به دو تبدیل شده...میخواستم لیست اتفاقای امروز رو اینجا بنویسم تا بعد یکی یکی بهشون بپردازم؛ ولی پشیمون شدم.
برای گذاشتن پیغامتون صدای بوقی نمیشنوید. بنویسید، کد وارد کنید و send.
تا صبح...یا تا شب فردا ان شاءالله.
.
.
بیست و شش فوریه