.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۰۲ آوریل۱۳:۲۰


توی مغازه داشتم کفش‌ها را نگاه می‌کردم؛ دیدم یکی دارد با صدای شبیه داد می‌گوید: « نکن بچه. دست نزن به چیزی؛ می‌ریزه کف زمین، خانومه (صاحب مغازه) می‌خورتت ها!»...نگاه کردم دیدم یک پسر پنج شش ساله است که دارد مثل توپ بین ردیف‌های کفش و لباس غلت می‌خورد. مامان بابایش هم مشغول تصمیم گیری برای انتخاب کفش؛ بهشان می‌خورد پنجاه و چهار پنج داشته باشند.

هر از گاهی مامان خانم  سرش را برمی‌گرداند سمت پسر بچه، نصف جمله‌ی بالا را رو به او و بقیه‌اش را در حالی‌ که سرش را برگردانده بود سمت همسرش با حرص تکرار می‌کرد. مغزم روی "می‌خورتت‌ها" گیر کرده بود؛ توی قرن بیست یک و توی یک شهر مدرن چنین اصطلاحی.


اول آوریل ۲۰۱۴.


النجم الثاقب | ۰۲ آوریل ۱۴ ، ۱۳:۲۰

نظرات  (۱)

سلام

سال خوبی رو براتون آرزو میکنم

خب فرقش اینه؛ اونجا فقط کلمه" میخورتت" استفاده میشه، اینجا گاهی برای بازی با بچه عملا با اداهای هیولاوار! لپ بچه رو چنان گازی میگیرن که تا یه هفته جاش میمونه:))

پاسخ:
سلام و احترام،

تشکر. همچنین برای شما...
بازی کردنی در کار نبود اتفاقا. اینها با ما خیلی فرق دارند؛ از دیدن یک بچه ناز یا خاص به وجد نمیان. مادر داشت فقط تشر میزد به پسرک تا شیطنت نکنه و برای اینکه بترسونتش مدام میگفت نکن خانومه میخورتت ها...
.
.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">