.إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی.

~~~~ Le Voyage Sans Retour ~~~~

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب

این "بی ربط‌های باربط" هست که ذیل این قالی پاراف می‌شوند، همان پایین پایین قبل تاریخ، این‌ها متعلق به خاطر ماست. خوش نداریم از این‌جا برداشته شوند برده شوند جای دیگری؛ چشبانده شوند تخت سینه‌ی دیواری، دفتری، خانه‌ای؛ آقای نفستان باشید. آب به ماهی نیاز دارد برای این‌که دریا شود و بماند. حواسم هست بهتان. حواستان بهم باشد.باریکلا.

یک وقتی، وقتی خیلی‌ها خودشان را به خواب زده بودند.
پاری‌ــــس.

۳۲ مطلب در ژانویه ۲۰۱۴ ثبت شده است

۱۷ ژانویه۰۲:۲۳


امروز صبح حوالی ساعت ده و پانزده دقیقه، یک کامیون، یک عــــــــــــــــــــــــالمه کود حیوانی (چند تُن) را جلوی در مجلس خالی کرده است. فکرش را بکنید، چند تُن! پلیس محترم بلافاصله در محل حاضر شده و راننده‌ را دستگیر کرده است.

روی کامیون با خط قرمز نوشته بود: « اُلاند و بقیه‌ی احزاب سیاسی، بیرون! اینجا جای ششمین جمهوری است!».  یکی از پرسنل قصر بوربُن (Palais-Bourbon)، یعنی همان مجلس هم گفته « تیتر روزنامه‌ها و اخبار یک چیزی کم دارد؛ [باید بنویسند] مجلس ملی در گ...»

.

.

حالا این‌ها یک طرف، واکنش مردم هم یک طرف دیگر:


ـ این مرد نباید بازداشت شه؛ چون یک اثر هنری خلق کرده!

ـ جلوی در مجلس، اون چیزی که واقعا اون تو هست رو ثابت می‌کنه..

ـ شاید دولت بالاخره چشاش ُ باز کنه!

ـ انقلاب جدید فرانسه. آفرین، آفرین. 1789 برگشته. جواب می‌ده، جواب می‌ده.

ـ شاید هم مثلاً اهدایی چیزی (برای کمک در امور خیریه!) بوده باشه، می‌دونید که کود هم خیلی گرونه، خصوصاً اگر خوب تخمیر شده باشه!

ـ چه استعاره‌ی خوبی؛ خوب ثابت کرد نمایندگان چه کار می‌کنند.

ـ نزدیک ِ بهار ِ دیگه! باغبونای مجلس برای کاشتن گل‌ها به کود نیاز دارن!

ـ آفرین به این خلاقیت! تعداد زیادی فرانسوی دیگه به این حضرات  اعتماد ندارن و کلید مجلس دست ایناست باز هم.

ـ برای اینکه یک بار هم که شده، به اصطلاح "خواص" ما بفهمند واقعاً چی هستند! تنها چیزی که اینا بهش علاقه دارن دوباره رأی آوردن ِ. وگرنه مهم نیست فرانسه داره به سمت نابودی، از دست دادن هویت، ارزش می‌ره..

ـ تهش خیلی این کار رو دوست ندارم، ولی آدم از خودش می‌پرسد باید چه کار کند که صدای ادم را بشنوند؟

ـ حالا همچین بد هم نشد؛ این‌ها به اندازه کافی ما رو مسخره خودشون کردن تا حالا؛ چه چپی‌ها، چه راستی‌ها. واقعیت داره بهمون نشون می‌ده کارخونه‌هایی رو که هر روز بسته می‌شن، شغل‌هایی که از بین می‌زن و افراد نیازمندی که روز به روز بیشتر می‌شن.

ـ خالی کردن کود جلوی مجلس، دقیقا حس مردم رو نسب به کسایی که بهشون حکومت می‌کنن نشون می‌ده. مردایی که منافع ملی و ملت حالیشون بشه ناپدید شدن و دیگه وجود ندارن.

ـ کودا بیرون مجلس ریخته شدن، ولی بوی بد و تعفن داخل ِ

ـ کارای دولت و اُلاند مردم ُ متخاصم کرده! مردم دیگه به مسئولین اعتماد ندارن و برای همین خشم داره همه جا رو می‌گیره.

ـ این کودا باید همین طوری جلو در مجلس بمونن!

ـ باید می‌برد داخل خالی‌شون می‌کرد.

ـ آفرین به این راننده. توی این کشور فقط "عمل" حرف می‌زنه.

ـ یه عالمه مرسی برای راننده. همون چیزی رو ریخته اونجا که من توی فکرم داشتم.

ـ من از همین جا از دوستمون تشکر می‌کنم که سخنگوی میلیون‌ها فرانسه شد.این کار تکرار خواهد شد؛ مردم حوصلشون سر رفته و نفرتشون رو از این بارُن‌های سیاستمدار نشون خواهند داد؛ کسایی که می‌خوان سخنگوی اخلاق باشند ولی مثال دور و اشتباهی هستند.

ـ یک استاد دانشگاه هم گفته: این مقدار کود خیلی کم بوده!

.................................................................................................................................................................. 

پ.ن: بنده بی ادب نیستم. سعی کردم بسیار مودبانه ترجمه کنم. به خاطر کلمه‌ی نقطه چین هم شرمنده، ببخشید. کلمه‌ی استفاده شده توسط خودشان خیلی چارواداری و کوچه خیابانی بود. این‌ها همه‌ی نظرات نیست؛ باز هم هست.

 پنج شنبه، ۱۶ ژانویه   ۲۰۱۴.



النجم الثاقب | ۱۷ ژانویه ۱۴ ، ۰۲:۲۳
۱۶ ژانویه۱۶:۲۹


منتظر نشسته بودم برگه‌ی اجازه‌ی ثبت نامم را صادر کند. مبایلش یک لحظه روشن خاموش شد؛ گوشی را برداشت نگاه کرد؛ چهره‌اش به لبخند باز شد. بعد تند تند یک چیزی تایپ کرد و گوشی را دوباره سر جایش گذاشت . سرش را که بلند کرد، لبخند زد و همین طور که نگاهش دوباره برگشته بود سمت مانیتور گفت: «ببخشید، دوستم بود. بچه‌ی دومش هم به دنیا آمد، ولی من هنوز مجردم!». صحبتش که تمام شد، رفتم توی فکر؛ که چقدر این جمله آشناست؛ از دخترهای ایرانی شنیده بودم. بعد با خودم گفتم: « آن‌قدرها هم غریبه نیستیم. شباهت هم وجود دارد». 


ایشان، همان دخترک لبنانی توی جلسه گروه بود.


 اواخر نوامبر ۲۰۱۳.



النجم الثاقب | ۱۶ ژانویه ۱۴ ، ۱۶:۲۹
۱۵ ژانویه۱۹:۵۸


تمام دانشجویانی که رشته‌شان زیر گروه اِکُل محسوب می‌شد دعوت شده بودند تا در جلسه‌ی روز سه شنبه شرکت کنند. از ششصد دانشجو حدود صدتایی آمده بودند؛ حالا یا نتوانسته بودند (به دلیل زندگی در شهر دیگر،کشور دیگر یا سرکار بودن یا موارد مشابه)، یا هم دلشان نخواسته بود بیایند. وسط جلسه که زمان دادند قهوه‌ای، چای‌ای یا آبی بنوشیم و یک چیزی بخوریم (وسایل پذیرایی مهیا بود)، نگاهی به دانشجویان حاضر انداختم؛ تنها محجبه‌ی جلسه بودم.


سه شنبه، ۱۴ ژانویه   ۲۰۱۴.


النجم الثاقب | ۱۵ ژانویه ۱۴ ، ۱۹:۵۸
۱۵ ژانویه۱۸:۴۱


توی جلسه‌ای که با بچه‌ها داشتیم، همه‌شان فرانسوی بودند؛ جز من و یک پسر ایتالیایی. قسمتی از صحبتمان راجع به  تشکیل گروه مجازی بود که بچه‌ها بتوانند بین خودشان نیز ارتباط داشته باشند؛ سوالات علمی، ثبت نام، اعلان سمینار، تاریخ دفاع و الخ. یکی گفت: « مثلا یک چیزی شبیه فیس بوک». هنوز کلمه کامل از دهانش خارج نشده بود که یکی از فرانسویان حاضر گفت: «فیس بوک؟ نه! اصلاً! ابداً. نه تا به حال فیس بوک داشتم نه خواهم داشت». بقیه‌ی فرانسوی‌ها هم همین را گفتند.  و این اولین باری نبود که چنین واکنشی نسبت به فیس بوک از طرف فرانسوی‌ها می‌دیدم؛ هم دانشجو، هم استاد.


سه شنبه، ۱۴ ژانویه   ۲۰۱۴.

النجم الثاقب | ۱۵ ژانویه ۱۴ ، ۱۸:۴۱
۱۴ ژانویه۲۰:۲۶


جلسه که تمام شد، با چند تا از دانشجوها رفتیم برای صحبت‌ راجع به انتخاب نمایندگان اِکُل. مجبور شدیم پانزده دقیقه‌ای بیرون ساختمان منتظر بمانیم تا بقیه برسند. سارا (ساغا) از فرصت استفاده کرد سیگار کشید. بچه‌ها آمدند؛ رفتیم اتاق کامپیوتر. خیلی طول نکشید تا جلسه‌مان تمام شود؛ یک ساعت بعد پایین ساختمان بودیم. سارا دوباره داشت سیگار می‌کشید. چهل و پنج دقیقه پیش گفته بود: «سارا هستم. مادر ِ دو فرزند». 


سه شنبه، ۱۴ ژانویه   ۲۰۱۴.



النجم الثاقب | ۱۴ ژانویه ۱۴ ، ۲۰:۲۶
۱۴ ژانویه۱۹:۵۸


توی جلسه، خیلی از دانشجویان از دفتر گروه شاکی بودند؛ یکی‌شان گفت: « من نوزاد دارم. سال پیش زایمان کردم. نتونستم به درسام به موقع برسم. تهدیدم کردند که اخراج می‌شم». حرف توی حرف شد و یکی از آن‌جا شروع کرد به حرف زدن، یکی از آن‌جای دیگر و...ندیدم مادر جوان کی از کلاس خارج شد. روبروی در نشسته بودم. در که باز شد آمد داخل، چشمانش قرمز ِ قرمز بود.



سه شنبه، ۱۴ ژانویه   ۲۰۱۴.


النجم الثاقب | ۱۴ ژانویه ۱۴ ، ۱۹:۵۸
۱۴ ژانویه۱۹:۱۰


جسله‌ی شروع ترم (بعد از چهار ماه!) و معرفی روسای جدید اِکُل بود (École).

منشی گروه، مسئول قسمت اداری، مسئول ثبت نام، دو رئیس جدید (یک خانم و یک آقا)، کنار هم، پشت یک میز، رو به دانشجویان نشسته بودند. منشی و دو مسئول هر سه لاک عنابی زده بودند، ته آرایش داشتند و به لباسشان کمی رسیده بودند. رئیس خانم اِکُل نه آرایش داشت، نه لاک زده بود. مثل کُزِت (cozette) لباس پوشیده بود.

.

خانم رئیس، امتیاز علمی  و صلاحیت ِ بالا کسب کرده تا توانسته در این جایگاه قرار بگیرد؛ دکترا دارد؛ با تعداد زیادی مقاله و چند کتاب. او استاد دانشگاه نیز هست.

.

سه شنبه، ۱۴ ژانویه   ۲۰۱۴.


النجم الثاقب | ۱۴ ژانویه ۱۴ ، ۱۹:۱۰